قلب میناکاری

ساخت وبلاگ

 

آخرش يك روز با يك شاپرك خواهم گريخت
با يقينم از حصار شهرِ شك خواهم گريخت
راز عطر اطلسى ها را به شب خواهم سپرد
بامدادان، در سكوتى بى ترَك خواهم گريخت...

من زِهِ اميد را با دست آرش مى كشم
گرچه دارم پنجه بر خون سياوش مى كشم
ماه، در ماهيتش شك نيست. حتى پشت ابر
با نقاب نقره اى، شب را به آتش مى كشم

در كوير بى كسى ها ابر گيلانى شدم
پيش غم سر خم نكردم، سرو كاشانى شدم
شاهرگهاى كبود نامرادى را زدم
بر گلوى بغض، ضامن دار زنجانى شدم

یاس ها وقتی که با دیوار همدم می شوند
غنچه ها وقتی برای صبح محرم می شوند
فارغ از بلوای ساعتهای نا آرام عمر
دردهای کهنه ام شعر مسلم می شوند...

مشهدُالعشق است قلبم. سينه ام دارالشفاست
ياس هاى شعر، با شيرازِ ذهنم آشناست
طعم "بِرحى" مى دهد مردادِ اهوازِ دلم
لوتِ آبادانِ روياهاى من بى انتهاست...

جارى ام تا تو به ذهن چشمه ها بسپارى ام
خواب مى بينم تو را تا لحظه ى بيدارى ام
شاهكارت مى درخشد در تنور سرخ صبر
حك شده نامِ تو روى قلبِ ميناكارى ام...

آوا سكوت.......
ما را در سایت آوا سكوت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0avaysokout9 بازدید : 78 تاريخ : جمعه 4 بهمن 1398 ساعت: 3:11