بدون نام و نشانى

ساخت وبلاگ

 

كتاب مثنوى دل، گشوده شد كه بخوانى
مگر رها كُنَدَت بندهاى ياوه پرانى

زبان الكن حسِّ غريبِ شب زده ات را
به نورخانه ى خورشيد مى برم. به روانی...

نسیم ساحلی ام روی گونه های حواست
ولی هنوز، به رنگ نگاه كوره پزانی!

شکوهِ آبى درياچه هاى بى نَوَسانم
هراسِ كينه ى آتشفشان بى فورانى

رداى فاخر ابريشمين شعر دلم را
فروختى به هجاهاى وصله دارِ كتانى...

خدا به دست غزل بسته زخم هاى دلم را
تو مانده اى و لبِ كندِ تيغ تعزيه خوانى!

سكوت، اوج صداقت ميان شهر دروغ است
پُرند محكمه ها از فريب هاى زبانى...

هنوز وسوسه ى سيب هاى كال به راه است
بهشت، مى رود از دست سادگيت، به آنى...

اسير دست كدامين سراب، رد شدى از خود؟
به باغ مخفى قلبت رها شده ست جهانى

شب عبور تو را ريسه ى ستاره كشيدم
ولى عزيز، پس از من به ماه، خيره نمانى..

كه دستهاى بلورش به چشم تو ننشاند
نهالِ خاطره اى را بدون نام و نشانى...

آوا سكوت.......
ما را در سایت آوا سكوت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0avaysokout9 بازدید : 97 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 16:16