نرم و صبور، مثل گل سرخِ قالى ام
پاخورده ى هزار قدم، گوشمالى ام
در همنشينىِ گره هاى كنار هم
مهمان افتخارى باغى خيالى ام
شمعم كه در سكوت به شب طعنه مى زند
زيبايىِ ترانـــه ى خوداشتعــــالى ام
مانند رود، در گذر از سنگهای هار
خط بر نداشت ثانيه هاى زلالى ام
سر مى كشم به معدن فيروزه ى غزل
وقتى كه كوهى از جملات سوالى ام
سرچشمه هاى آب حيات است در دلم
مؤمن به نيمه ى پرِ لیوانِ خالى ام
با ابرهاى تيره ى مغرور آشناست
سروِ بلندِ تجربه ى خشكسالى ام
گاهى سماع جامه ى نيلوفرين شمس
گاهى كتاب فلسفه هاى غزالى ام
هر روز، رنگ تازه به احساس مى زنم
مثل نگاه باغچه، حالى به حالى ام...
برچسب : نویسنده : 0avaysokout9 بازدید : 96